روزهای زندگی فرشته کوچک ما

ساخت وبلاگ

روزهای زندگی فرشته کوچک ما ...
ما را در سایت روزهای زندگی فرشته کوچک ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madaraneh-96d بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1396 ساعت: 13:03

روزهای زندگی فرشته کوچک ما ...
ما را در سایت روزهای زندگی فرشته کوچک ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madaraneh-96d بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1396 ساعت: 13:03

روزهای زندگی فرشته کوچک ما ...
ما را در سایت روزهای زندگی فرشته کوچک ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madaraneh-96d بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1396 ساعت: 13:03

تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 | نویسنده : مامان مینابازدید : 2 مرتبهسلامهمین اول بگم انقدر همش گفتم پسرم برام یه حالت غریبی میگم یا مینویسم دخترم خیلی شیرین خیلی جدید خیلی عجیب خیلی تازه است هیجان اگیز واسترس زا هم هست نمی دونم حالا یه جوری باهاش کنار میام قبل تولد نوشاد همش میگفتم وای پسر سخت من ا روزهای زندگی فرشته کوچک ما ...ادامه مطلب
ما را در سایت روزهای زندگی فرشته کوچک ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madaraneh-96d بازدید : 24 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 16:31

تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 | نویسنده : مامان مینابازدید : 1 مرتبهسلام صبح به خیر .عشق مامان یعنی باز شروع شد .من سر نوشاد از ماه 5کلی ورم کردم .ماه 5 خونه رو نقاشی کردیم ومن برای دو سه هفته خیلی سرپا بودم همون شد که ورم کردم تااااااااااااااااااااااااااااااااا دو ماه بعد از زایمانم .وای ورم خیلی سخ روزهای زندگی فرشته کوچک ما ...ادامه مطلب
ما را در سایت روزهای زندگی فرشته کوچک ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madaraneh-96d بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:57

تاريخ : 22 اسفند 1395 | نویسنده : مامان مینابازدید : 0 مرتبهسلام بر عشق مامان الهی من دورت بگردم الان که دارم برات مینویسم همه چیز به خیر گذشته ومن شاد وشنگولم پس بزار از اولش برات بگم .5شنبه هفته پیش خیلی سرحال نبودم از صبح رفتیم بیمارستان مفید برای اقا نوشاد اکوی قلب ،که خدارو شکر همه چیز عالی بو روزهای زندگی فرشته کوچک ما ...ادامه مطلب
ما را در سایت روزهای زندگی فرشته کوچک ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madaraneh-96d بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:57

تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 | نویسنده : مامان مینابازدید : 0 مرتبهسلام جیگریبالاخره 24اسفند رسید خدا کنه خوشحال خندون از نسل امید بیام وبرات تعریف کنم که همه چیز تو انومالی اسکن عالی بود واکوی قلبتم نشون میده جگر گوشه من سالم سالم الهی امین ساعت نزدیک دو من 2مرخصی گرفتم برم خونه ماشین بزارم خونه چ روزهای زندگی فرشته کوچک ما ...ادامه مطلب
ما را در سایت روزهای زندگی فرشته کوچک ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madaraneh-96d بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:57

تاريخ : 8 اسفند 1395 | نویسنده : مامان مینابازدید : 1 مرتبهسلام سلام نازدونه بالاخره انتظار تموم شد 7 اسفند شد فقط خدا می دونه من چقدر استرس داشتم قرار شد بابا غلام بره دنبال نوشاد واز مهد بیارتش تا من با خیال راحت برم نسل امید ساعت دو وقت داشتم ولی از ترس ترافیک ساعت 12.20راه افتادم دیدم وقت نمیشه غذا بخورم اول خواستم کلا بی خیال ناهار بشم بعد گفتم نه برم اونجا بچه نمی خواد تکون بخور منو علاف میکنن البته شب قبل بابا برام شکلات اسنیکرز خریده بود ولی غذام که تو ظرف یک بار مصرف الومینیومی بود رو بردم چون می دونستم تو راه خیلی هم سرد نمیشه باورم نمیشد من ساعت 1 تو پارکینگ پارک اب واتش بود م یعنی انقدر زود رسیده بود م گفتم خدارو شکر اول خواستم تو پارکینگ تو ماشین غذا بخورم روم نشد اخه پارکینگ شلوغ بود ماشینم سر راه بود وباید سوییچ میزاشتم فکر کن حالا وسط غذا خوردن یکی میومد گفتم میرم همون اول پارک میشینم می خورم وای چقدر تنهایی غذا خوردن تو پارک سخت خیلی خیلی خجالت کشیدم پشتمو کرده بودم به پارک روم هم به دیوار بود که مثلا وقتی من بقیه رو نمیبینم بقیه هم منو نمیبینن شاید 4 تا قاشق برنج ودو روزهای زندگی فرشته کوچک ما ...ادامه مطلب
ما را در سایت روزهای زندگی فرشته کوچک ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madaraneh-96d بازدید : 107 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 15:33

تاريخ : شنبه 7 اسفند 1395 | نویسنده : مامان مینابازدید : 1 مرتبهسلامممممممممممم ببخشید که من هر بار میام اینجا با تو. حرف بزنم اعصابم خرد چی کار کنم مادرم دست خودم نیست .امروز سونوی nbوازمایش غربال گری دوم دارم انقدر نگرانم  که فقط خود خود خدا می دونه انقدر خواب های نامربوط دیدم تو این چند وقت که اصلا نه می خوام برای کسی تعریف کنم نه حتی برای خودم یاد اوری کنم من به خدا سپردمت واقعا از ته قلبم به خدا سپردمت ولی واقعا نگرانم خدا کنه امروز برم وبهم بگن که بچم صحییح وسالم داره برای خودش بزرگ میشه .فقط هم این نیست که نگرانی های من تمامی نداره حالا بماند که باید تا 24 اسفند صبوری کنم تا برم انومالی اسکن واکو قلب تا بهم بگن انشالله که سالم وسرحالی من باز هم با کمال تعجب وناباوری وزن کم کردم نیم کیلو دوباره  وزن کم کردم  قبول دارم یکم بی اشتها شدم اما نه اینکه وزن نگیرم که هیچ وزن هم کم کنم الان 16 هفته ودوروزم ومن از ابتدای بارداری 2.5 کیلو وزن کم کردم شدم 64.5 کیلو انشالله برم امرزو بگن رشدت عالی تا به جای اینکه ناراحت بشم خوشحال هم بشم چون من اضافه وزن دارم ودلم نمی خواد مثل سر نوشاد خیلی روزهای زندگی فرشته کوچک ما ...ادامه مطلب
ما را در سایت روزهای زندگی فرشته کوچک ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madaraneh-96d بازدید : 9 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 8:23

تاريخ : جمعه 22 بهمن 1395 | نویسنده : مامان مینابازدید : 1 مرتبهسلام سلام عشق مامان دیروز رفتم دکتر دقیقا اولین روز 14 هفتگی کلی با استرس سلام وصلوات رفتم دکتر همش نگران بودم با خودمم عهد کردم اگر خدایی نکرده یه ذره هم دکتر به سلامتیت شک کرد خودم برای تست امنیو سنتز پیش قدم بشم ساعت 8.40وقت داشتم که می دونستم نفر اول یا دومم ولی با کمال تعجب نفر چهارم بودم .برعکس دفعه قبل کلی نشستم ساعت 8.30رسیدم بیمارستان 9.20وارد مطب شدم ولی سعی کردم تو اون ساعت همش به چیزای خوب فکر کنم فدای تو هم بشم من که دیگه قشنگ وول خوردناتو حس میکنم این تکونهات از دو هفته پیش شروع شد اون موقع فقط حس فشار داشتم انگار خودتو به دیوار رحمم فشار میدادی اما دیگه از هفته پیش احساس میکنم یه ماهی کوچولو توی دلم شنا میکنه از این ور دلم میری اون وراز اون ور میای این ور برای همین ماهی کوچولو صدات میکنیم تو خونه البته نوشاد میگه ماهی نیست ابجی .البته بگم دیشب که بابا دستشو گذاشتو بود رو دلم گفت مثل ضربان نبض زیر دستش احساست کرده فدای تو بشم انقدر تیز وزرنگی .خلاصه نوبتم شد برای اولین بار ساعت تو سالن نگاه کردم ببینم بقیه ان روزهای زندگی فرشته کوچک ما ...ادامه مطلب
ما را در سایت روزهای زندگی فرشته کوچک ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madaraneh-96d بازدید : 8 تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 ساعت: 15:45